لسکی کالوین براون ملقب به لس براون سیاستمدار سابق (عضو سابق نمایندگان مجلس اوهایو) و سخنران انگیزشی نویسنده مجری تاجر و سرمایه گذار است.
او با فقر و مشکلات مالی زیادی دست و پنجه نرم کرد تا سرانجام توانست به یکی از پنج سخنران برتر دنیا تبدیل شود.
از مهمترین کتاب او میتوان به کتاب انرژی تان شما را قهرمان میکند اشاره کرد.
زندگینامه لس براون:
لس براون به همراه برادر دوقلو اش در سال ۱۹۴۵ در میامی به دنیا آمد و بخشی از کودکی خود را در پرورشگاه گذراند تا زمانی که زنی ۳۸ ساله آنها را به فرزندی قبول کرد.
لس براون مادرش را تاثیرگذارترین فرد زندگیاش میداند به گونه ای که درباره او می گوید:
“هر چیزی که هستم و هرچه دارم مدیون مادرم هستم قدرت و شخصیت او بزرگترین الهام بخش من است.”
او به همراه خواهر و برادرش به مدرسه می رفت اما با رسیدن به کلاس پنجم معلماناش او را فردی کند ذهن در مقایسه با بقیه بچه ها می دانستند.
او نظرات معلم راجع به خودش را باور کرد و خود را فردی کند ذهن می دانست اما مادر خوانده اش جور دیگری فکر میکرد.
مادر لس براون و یکی از معلم های دبیرستان متوجه پتانسیل او شدند و تصمیم گرفتند که او را راهنمایی کنند تا انگیزه ها و اهدافی برای زندگیاش شکل دهد .
لس در طی دوران دبیرستان هرگز دست از یادگیری بر نداشت.
ازدواج لس براون:
لس براون با گلادیس ماریا نایت بازیگر،ترانه سرا و خواننده مشهور آمریکایی در سال ۱۹۹۵ ازدواج کرد اما این ازدواج سرانجامی نداشت و دو سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۷ از هم جدا شدند.
لس براون روابط مختلفی را تجربه کرد که حاصل آنها ۹ فرزند و ۱۵ نوه است.
اولین شغل لس براون:
اولین شغل براون نظافت چی بود اما به این شغل علاقه ای نداشت و او را قانع نمیکرد به همین علت به مجری گری رادیو روی آورد.
که با پشتکارش توانست به دنیای دی جی های رادیو وارد شود و در یک ایستگاه رادیویی مشغول به کار شود.
بعد از آن مدیر بخش موسیقی رادیو بیمار شد به همین دلیل مدیر رادیو به اجبار به دست لس براون رسید و در آن بسیار خوش درخشید.
بعد از آن در سال ۱۹۶۰ به اوهایو رفت و گویندگی یکی از برنامه های رادیویی و پر مخاطب را در دست گرفت و بعد از چند پله ترقی پیشرفت کرد و توانست به عنوان مدیر بخش به کارش ادامه دهد.
لس براون در برنامه رادیویی از مسائل اجتماعی و سیاست صحبت می کرد و بسیار جنجال به پا کرده بود به همین خاطر از کارش اخراج شده بود.
این اخراج او را بیشتر مصمم کرده بود که در سیاست فعالیت کند و برای حضور در مجلس نمایندگان قانونگذار ایالت اوهایو نامزد شد که سه دوره در این منصب بود اما در سال ۱۹۸۱ به علت بیماری مادرش و رسیدگی به او به میامی رفت و از کارش استعفا می دهد.
اما در میان لس براون بیکار ننشست و تصمیم گرفت تا سخنران انگیزشی شود و این مسیر را با گام های کوچک شروع کرد.
ابتدا کتاب های انگیزشی را می خواند و در یک نوار ثبت می کرد سپس به مدارس و دانشگاه ها رفت و در نهایت سمینارهای خود را برگزار کرد که با استقبال بی نظیر مواجه شد و نام او به عنوان یکی از بهترین سخنرانان انگیزشی ثبت شد.
بهترین کتاب های لس براون:
در این بخش به بهترین کتاب های لس براون خواهیم پرداخت.
درباره کتاب انرژی تان شما را قهرمان میکند:
اگر دوست دارید به تمام آرزوها و اهدافی که در سر دارید برسید، خواندن این کتاب کمک زیادی به شما میکند.
همچنین افرادی که به کتابهای حوزه موفقیت و خودسازی علاقه دارند، از خواندن کتاب «انرژیتان شما را قهرمان میکند» لذت خواهند برد.
درباره کتاب شکار کن یا شکار شو:
کتاب “شکار کن یا شکار شو” دربردارندهی سخنرانیهای سخنران برجستهی انگیزیشی جهان،لس براون است که به شما در جهت رسیدن به موفقیت در زندگی کمک میکند.
لس براون در این کتاب به شما میگوید که به خودتان و آرزوهایتان اهمیت بدهید و ارزش قائل باشید، برای دستیابی به آنها کوشا باشید.
شما قویتر از چیزی که فکر میکنید، هستید. به آیندهتان فکر کنید و بدانید که ترس آینده شما را نابود خواهد کرد دستیابی به زندگی ایدهآلی که در ذهن دارید، ارزش اینکه امروز با ترسهایتان روبهرو شوید را دارد.
شما جزء کدام دسته از افراد هستید، افرادی که با رویاهایشان زندگی میکنند، یا با افرادی که با ترسهایشان درگیر هستند.
اکثر مردم به جای این که با آرزوها و رویاهایشان زندگی کنند، با ترسهایشان زندگی میکنند. ترسهای شما چه چیزهایی هستند؟ از چه چیزی میترسید؟ به هرحال هر انسانی ترسهایی در زندگی دارد. همه ما چیزهایی در زندگی داریم که مانند موانعی هستند که جلوی پیشرفت ما را میگیرند.
اگر به زندگی اشخاص مختلف با دقت بنگریم، متوجه میشویم چیزی که موجب میشود، از رفتن به سوی آرزوهایشان دست بکشند، ترسهایشان است. بعضیها ترس را تجربه یا تصوری غلط یا ناخوشایند میپندارند.
در سالهای دور مردی به خانه جدیدی نقل مکان کرده بود، و همسایهاش یک سگ بزرگ و وحشی داشت، مرد هر روز که از سر کار به خانه برمیگشت، سگ به او حمله میکرد، و مرد با دویدن و ترس بسیار خود را به داخل خانهاش میانداخت و بعد تا صبح روز بعد جرئت نداشت از خانه بیرون برود.
چون میترسید سگ باز به او حمله کند و زندگیاش دچار مشکل شود. یک روز مرد از این وضعیت خسته شد و وقتی که از سرکار برمیگشت و سگ به او حملهور شد، مرد تکه چوبی از زمین برداشت و به سمت سگ رفت و فریاد زد «از جان من چه میخواهی؟ به خانهات برگرد سگ کثیف».
سگ با دیدن این حالت مرد وحشت کرد و با ناله عقبنشینی کرد. بسیاری از ترسهای ما در زندگی نیز به همین صورت هستند و به دلیل این که جرئت رویارویی با ترس را نداریم، ترسش بیشتر میشود.